کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : پیمان طالبی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : مثنوی    

اى عمو وقتش شده من هم فداى تو شوم            دوست دارم كه يكى از بچه‌هاى تو شوم

از تبار مجـتـبى، از نسل يـاس پـرپرم            كـودكم اما قوى تَر از چهـل جنگـاورم


آمدم گـودال امـام خـويش را يارى كنم            چون علمدار تو من بی‌دست علمدارى كنم

لشكرى در پيش رويم هست و تنها می‌روم            بی‌گمان دارم به استقبال زهرا می‌روم

عاقـبت تكـلـيف را انـجـام دادم كـامـلا            كربلا جنگاورى بر خود نديده مثل من

دست عـبـدالله مـصـداق يـدالله می‌شـود            عـمه مى خواند برايش: قُـل هُـوَالله اَحَد

آمـده تا راز دشـمـن را نـمـايـد بـرمـلا            كـربـلا را تـازه عـبـدالله كـرده كـربـلا

با دو چشمم ديدم آن خنجر نشسته بر گلو            كارى از دستم به جز اين بر نيامد اى عمو

بنده عشقم، به پاى عشق تاوان می‌دهم            چون على اصغر به روى سينه‌ات جان می‌دهم

چون پس از قاسم زمان خجلت من آمده            نوبـتى هم بـاشد اينک نـوبت من آمـده

: امتیاز

مدح و شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است            پس حسینیۀ ما صحن و سرای حسن است
نهضت کـرببلا تحت لوای حسن است            گریۀ این دهه روزیش به پای حسن است


کربلا آمده‌اند این دو به امضای حسن
هرچه داریم به قـربان پـسرهای حسن

نـوبت نـوکـری سـاحـت عـبـدالله است            رحمت الله هـمان رحـمت عبدالله است
صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است            ذکر لبها مـددی حـضرت عبدالله است

یازده ساله ولی حافـظ قـرآن‌ است این
به سکوتش منگر غرش طوفان‌ است این

کـربـلایی مـدنـی بوده از اول نـسـبش            این‌ حسن زاده حسین است فقط روی لبش
در حرم عبد حسین است همیشه لقبش            نـوجـوانی عـلـی زنـده شـده از ادبـش

این چه شأنیست که هنگام بیانش شده است
جان‌ ناموس خدا حافظ جانش شده است

باز انگار حسن دست به دست زهراست            تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست
باز هم‌ حرف علی شد سر نامش دعواست            ریسمان خنجر کند است و به مقتل غوغاست

کوچۀ سنگی و گودال به هم‌ پیـوستـند
قنفذ و شمر در این فاجعه‌ها هم دستند

روی تل بود دلش در وسط میدان بود            به رویش گرچه نیاورد ولی گریان بود
عمه هم‌ مثل خودش بی رمق و حیران بود            همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود

ناگهان دست کـشید و سوی میدان آمد
به سرش میزد و با ذکر عـموجان آمد

حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و            زینت دوش نـبـی زینت گودال شد و..

آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شد‌ و            تن‌ پاکش وسط هلـهـلـه پامال شد و...

یاعلی گفت و صدا را به گلویش انداخت
خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت

دست خـود را سپـر بی کـسی آقـا کرد            زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد
پلک خون بستۀ خود را به چه زحمت وا کرد            و‌ خودش را بغل زخم عمویش جا کرد

گفت هرچند عمو زخمی و درهم شده‌ام
بـاز صد شـکـر فـدایی امـامـم شــده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل عدم رعایت توصیه های مراجع و علما مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های مکشوف و بی سند و همچنین به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن بعضی از مصراع ها حذف شد، لازم به ذکر است بعضی از مصائب همچون پایمال شدن بدن حضرت بعد از شهادت بوده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آمد و دیـد که غـوغا شده دور پـدرش            یک نفـر نیزه فرو کرده میان کـمرش
یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش            یک‌ نفرهم زده با کهنه غلافی به سرش

ولـی الله تـنــش زیــر لـگـدهـا مــانـده
نـیـزۀ بـدقـلـقـی در دهـنـش جـا مـانـده

زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

یـازده سـالـه‌ام و میـل پـریـدن دارم            به هـوای سر کوی تو رسیدن دارم

بین گودال ترا غرقِ بخـون می‌دیدم            سوی تو من ز حرم میل دویدن دارم


بخدا کشته شوم بهتر از این وضع بود            به رهت، عشق تن خسته کشیدن دارم

خون من ریخته بر پای تو و خرسندم            مثل لاله به میان، سیر دمیـدن دارم

من غزال تو شدم بین همه خوشحالم            آهوی دشت تـوأم میل رمیـدن دارم

باز برخیز مرا در بغل خویش بگیر            بعد ازآن گو به من ای تشنۀ شمشیر بمیر

: امتیاز

زبانحال عون و محمد بن عبدالله با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

گل‌های زیـنـبـیـم و به پـایت فـتـاده‌ایم            سر بـر حـریـم قـدسی‌ت آقا نـهـاده‌ایم

رگ هایمان ز خون علی موج می‌زند            مـا از تـبـار جـعــفـر طـیـار زاده‌ایـم


ما را به عشق، مادرمان شیر داده است            حالا که جان به کف به رهت ایستاده‌ایم

عالم تمام قـد همه مدیـون فـاطمه‌ست            ما جان به راه مادرتان هر دو داده‌ایم

قـربانـیان عـشق ولی تـشنه لب شدیم            مـا تــشــنـۀ زلال ولایـت ز بــاده‌ایـم

ما را به جـان مـادرتـان انتخـاب کن
خاک قـدوم حضرت خـتمی مآب کن

ما آمـدیم تا که به راهت سـپـر شـویم            ما آمده به عشق تو بی‌بال و پر شویم

با اذن مادر آمـده‌ایم سـوی تو حـسین            مـا آمـده به نخـلـۀ مـادر ثـمـر شـویم

ما بـیـقـرار عـشق تـو بـودیـم از ازل            ما آمدیم تا که ز خـون دیده تر شویم

ما آمـدیم در شـب ظلمت بـرای خود            در آسـمان چـشم غـریـبی قـمر شویم

ما را نگـاه رحـمـتـتان راه داده است            ما آمـده به راه تو بی‌پـا و سر شـویم

بنما قـبول تحـفۀ خـواهر که هدیه شد

قـربـانـیان عـشق به راه تو فـدیـه شد

مادر بگوشمان غم عشق تو خوانده است            بـذر محبت تو به سیـنه نـشانـده است
از بسکه روز و شب به‌لبش یا حسین بود            وان اسم اعظم است که بر سینه مانده است
لالایـی شـبـانـۀ مـا بــوده یـا حـسـیـن            گهواره شاهد است که نام تو رانده است
ما گشته‌ایم بی‌سر و سامان تو حسین            دشمن اگر به خون، تن ما را کشانده است
قـبـله نـمـای کعـبـۀ تـوحـیـد مـا تویی            ما را محبت تو به اینجا رسانده است
خوشبخت آن کسی که فدای تو می‌شود
خـون‌های ما حلال ولای تو می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا اولاً هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! ثانیاً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

طـفلان زیـنـبـیـم و به پـایت فـتـاده‌ایم            سر بـر حـریـم قـدسی‌ت آقا نـهـاده‌ایم

شهادت عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب

شاعر : حسین رئوفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دلشوره‌ام ملاحت گل‌های زینب است            قـلبم پُر از محبت گل‌های زینب است

بعد از علیِ اکبر و قاسم، به طاق عرش            نا باورانه صحبت گل‌های زینب است


هر روز در میان ملائک سخن به اشک            از لحـظۀ شهادت گل‌های زینب است

آن یک بگـفت من نـوۀ حـیـدرم، بـزن            امروز روز غیرت گل‌های زینب است

این گـفت مثل جعـفـر طیـار، پَر زدن            پُر خون به عرش حاجت گل‌های زینب است

سر میدهیم و چشم و دل، ای خیل دشمنان            هر سو، پُر از سخاوت گل‌های زینب است

آمد حـسین سوی شهـیـدان خـواهـرش            بشکسته از مصیبت گل‌های زینب است

دستان کوچکی و «رئوفی» و صد گره            احسان همیشه عادت گل‌های زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر فوق ردیف شعر از طفلانِ به گل‌های تغییر داده شد زیرا اولاً هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! ثانیاً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دلشوره‌ام ملاحت طفلان زینب است            قـلبم پُر از محبت طفلان زینب است

بیت زیر به دلیل نامستند بودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد.

با هم بَرَد بسوی حرم بس که کوچکند            صورت میان صورت گل‌های زینب است

رزم و شهادت عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

چشمِ دشمن کور از این سبک حضور زینب است           این چنین مجنون شدن مدیون شور زینب است

لحـظۀ ایثار و هنگام ظهـور زینب است           روز اجـلال مقـام پُر غـرور زینب است


هر که آمد سوی میدان گفت پور زینب است           این دو سردارِ شجاع از نسل و نور زینب است

این که باشد عون فرزند غیور زینب است           دیگری نامش محمّد او سُرور زینب است

رزمِ زینب زاده‌ها  طعنه به خیبر می‌زند

این چنین جنگ آوری گویا به حیدر می‌زند

همچو سیمرغی به میدان هر طرف پر می‌زنند           آتـشـی بر سینـۀ لرزان لـشـکـر می‌زنـند

ابتدای هر رجز حرف از پیمبر می‌زنند           دم ز جنگ موته و پیکار جعـفر می‌زنند

هر دو دم از حرمت زهرای مادر می‌زنند           مرهمی با این رجز بر زخم کوثر می‌زنند

پیـش چـشم دشمنان دم از دلاور می‌زنند           ذکر یا حـیـدر مدد را هم مکـرر می‌زنند

این همه شوق شهادت آرمانی مکتبی ست

حاصل آموزش و درس و کلاس زینبی ست

با حضور این دو کار جنگ بی سامان شده           هم عدو لرزان شده هم بی رمق شیطان شده

چشم زینب پشت ابر خـیـمه‌ها پنهان شده           چار قل می خواند و خود قاری قرآن شده

یک طرف مادر از این رزمندگی حیران شده           یک طرف از زخم چشم دشمنان نالان شده

هم حسین بن علی در سینه‌اش طوفان شده           هم که اهل خیمه مدهوشِ چنین میدان شده

در حـرم افـتـاد نـاگـه نـالـه و تاب و تبی

تـا خـبـر آمـد ز قـتـل نـوجــوان زیـنـبـی

مادری داغ جـوان دیده میان خیمه‌هاست           در دل مادر خدا داند که غوغایی بپاست

زد پر خـیمه کـناری و نوایش بی نواست           او نگاهش بر ره برگشتن خـون خداست

زینب اکنون منتظر مانده که گل های کجاست           ناگهان دیدش که فصل نوحه و اشک و عزاست

روی دستان برادر سورۀ شمس و ضحاست           رفتن زینب ز احساس است و ماندن از وفاست

دید زینب خـون به انـدام بـرادر ریخـتـه

روی دوش دلبـرش گـلبرگ پرپر ریخته

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پیش پایت ای حسینم قرص ماه آورده‌ام            هر دو سرباز دلیـرم بهر شاه آورده‌ام

گرچه سربـازند لیکن از تبار جعـفرند            ای برادر پیش پایت یک سپاه آورده‌ام


پرچـم لشکر به دست کوچک آنان بده            تا ببـیـنی دو علی در رزمگاه آورده‌ام

از مـنـای عاشـقی تا کـربـلای عاشقی            من دو قـربانی بسوی بـارگـاه آورده‌ام

جنس خود ارزان فروشم قیمت چشمان توست            هدیه هایم را به نذر یک نگـاه آورده‌ام

خواهر زارت چه دارد غیر این مضجات خود            ای برادر بر غریبی ات گـواه آورده‌ام

کن قبول این داده را قابل ندارد ای حسین            زندگی را پـای تو در قـتـلگاه آورده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ضمنا در کتب تاریخی هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! جدای از سال ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها که ۱۷ هجری ذکر شده است و در کربلا ۴۴ سال از ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با عبدالله گذشته بوده!!! مطالب دیگری نیز نشانگر جوان بودن این دو آقازاده است به عنوان مثال ۳۱ نفر در کربلا توسط آنها به درک واصل شده اند و یا اینکه بعد از خروج سیدالشهداعليه‌السلام از مکه عبدالله بن جعفر نامه ای به دو فرزندش می دهد که به امام برسانند این دو بزرگوار پس از یک یا دو روز طی راه در بیابان ها نامه را در منزل صفاح به امام می رسانند و این کار هیچگاه از دو کودک بر نمی آید. کوچکترین مبارز کربلا که به میدان مبارزه رفته، رجز خوانده و جنگیده حضرت قاسم با حداقل ۱۳ سال سن است.

زبانحال عون و محمد بن عبدالله با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چه می‌شود که بگیری به دامنت سر ما را            سر شکـسته همچون عـلی اکـبر ما را

یقین که موی سپیدش سپیدتر شود از این            اگر زمین بگذاری تو روی مادر ما را


هم او که تحت لوایش شدیم شیعۀ زهرا            و با ولایت حیدر سرشته جوهر ما را

رقیه منتظر ماست پس به ما بده قولی            به خـیـمه‌ها برسانی سـلام آخـر ما را

شبـیـه قـاسـم، دایی شـدیـم بال شکـسته            بیا و جمع کن از روی خاکها پر ما را

تمام آرزوی ماست: تیغـشان بشود تیز            که پیش مرگ گلویت کنند حنجـر ما را

به عشق اینکه نمانَد برای رأس تو نیزه            خوشا به نیزه بدوزند پس سراسر ما را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هم او که شیر به ما داده از محبت زهرا            و با ولایت حیدر سرشته جوهر ما را

بیت زیر به دلیل نامستند بودن و عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد.

میان خـنـده آن نـیـزه دارهای حـرامی            شـما اجازه نـده روسری مادر ما را...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

از ازل خورشید انور زینب است            حـافـظ الـلـه اکـبــر زیـنـب است
کربلا را حافظ و سر زینب است            حـیـدر کـرار دیـگـر زینب است


بعد زهرا روح کوثر زینب است

پیـش پایش آسـمـان خـم می‌شـود            مـرجـع تـقــلـیـد مــریـم مـی‌شـود
کـعـبـۀ غــم‌هـای عـالـم‌ مـی‌شـود            آیـت الـلـه مــعـــظــم مــی‌شـــود

محشر صحرای محشر زینب است

یک‌ زن اما لشگری را صف شکن            یـک‌تـنـه بـاب الــمــراد پـنـج تـن
تکـیـه بر این شـانه‌ها دارد حسن            ذوالـفـقـاری دارد از جـنس سخن

منبری‌ها! جان‌ منـبر زینب است

از امــام‌ خـود حـمـایـت مـی‌کـنـد            از گـنـهـکـاران شـفـاعت می‌کـند
گـاه در مـیــدان قـیـامت‌ مـی‌کـنـد            گـاه در خـیـمـه عـیـادت‌ می‌کـنـد

مادری از جنس‌ خواهر زینب است

در خـطرها بـال و پر را می‌دهد            می‌رود خـون جـگـر را مـی‌دهـد
مـوقــع پـیـکـار سـر را مـی‌دهـد            پای عشـقـش دو پـسر را می‌دهد

فـانی عـشـق بـرادر زیـنـب است

ای غـریـب کــربـلا جـانـم فـدات            نه پـسر! دو نـوکـر آوردم بـرات
این دو تا خاک‌اند خاک زیر پات            سهـم‌ من‌ را هم‌ بـده از کـربـلات

بین‌خیمه زار و مضطر زینب است

مـادری وقـتـی کـه دارد دو پـسر            با خـودش هم ‌تـیـغ دارد هم‌ سپـر
امـنـیـت دارد بـه هـنـگـام خـطـر            کی ‌می‌افـتـد بر‌ زمـیـن بـیـن گذر

روضه خوان‌ داغ مادر زینب است

این دو تا هستند شأن من به جاست            حرمتم ضرب المثل در کربلاست
دور از من چـشم های بی‌حـیاست            چادر زینب کجا در زیر پاست؟!

در حـفـاظ دو دلاور زیـنب است

هر دو تا سیـراب از یک بـاده‌اند            این دو آقـا زاده حــیــدر زاده‌انـد
تـا ابـد بـر عـشـق تـو دل داده‌انـد            اذن مــیــدان را بـــده آمــاده‌انـــد

نه نـگـو! امـیـد آخـر زینب است

تو نـرو گـودال! اینـهـا مـی‌رونـد            هر دو با سربـند زهـرا‌ می‌رونـد
زیر شمـشـیر و سنـان‌ها می‌روند            جان‌ من‌ غصه نخـور تا می‌روند

غـصـه دار دیـدۀ تـر زینب است

بهتر این که وقت غـارت نیستـند            می‌روم‌ وقـتـی‌ اسـارت نیـسـتـنـد
می‌خـورم سـیـلی غـربت نیـستـند            وقـت‌ تـقـسـیم غـنـیـمت نیـسـتـنـد

موقعی که بین لشگر زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد

پیـکـر اسـلام‌ را سـر زینب است            حـیـدر کـرار دیـگـر زینب است

ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضرت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای غـریـب کــربـلا جـانـم فـدات            نه پـسر! دو نـوکـر آوردم بـرات
این دو تا خاک‌اند خاک زیر پات            سهـم‌ من‌ را هم‌ بـده از کـربـلات

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت عون و محمد

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

تمامِ هـستیِ خود را کفن کردم برایِ تو           تـمـامِ هـسـتیِ زیـنب فـدایِ کـربـلایِ تو

بمیرد خواهرت دیگر نگو از بی‌کسی و غم           که خونِ این دو قربانی بریزم زیرِ پایِ تو


اگر مثلِ علی اکبر هزاران تکـّه هم باشند           نیایم از حـرم بیـرون عزیزانم فـدایِ تو

خدا را شکر می‌بینم سرِ گلهایِ باغم را           غروبِ غم شکفته در میانِ نیـزه‌هایِ تو

شمیمِ صبرِ زینب را تمامِ کربلا حس کرد           نـوایِ نالـه‌ام مانـده به خاکِ نـیـنوایِ تو

حسابِ صبر و ایثارم بماند تا صفِ محشر           دوایِ دردهـایِ من ظـهـورِ دلـربـایِ تو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی مثل ابیات زیر باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تمامِ هـستیِ خود را کفن کردم برایِ تو           تـمـامِ هـسـتیِ زیـنب فـدایِ کـربـلایِ تو

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اگر گلهایِ زینب را چو قاسم لـِه کند مَرکب           نمی‌گـیرم سراغی از دو نذریِ ولایِ تو

مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یا دست رویِ سیـنـۀ آزرده می‌زنی            یا داد مثلِ پـیـرِ جوان مُرده می‌زنی

داری کـنـارِ مـادرِ خود آه می‌کِـشی            وقتی گلاب بر گُلِ پژمرده می‌زنی


وقتی حسین می‌کشی آقا به جان تو            آتش به اینهـمه دلِ افـسرده می‌زنی

ما بی‌حساب وقفِ حسین توأیم و تو            امضا به زیرِ نامۀ نـشمرده می‌زنی

ما زنده می‌شویم در این روضه‌ها، سَری            بر مجلسی که بار غمت بُرده می‌زنی

ما را که می‌کُشی چقدر رویِ سینه‌ات            با یادِ عمه‌های کتک خورده می‌زنی

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تشنه بودم دشمنت فهمید و سقا را گرفت            کودکی ساحل نشین بودم که دریا را گرفت

با برادرها دلـم خوش بود اکـبر را زد و            از نگـاهم آن عزیزِ اربـاّ اربـا را گرفت


دید من گهواره جـنبان علی اصغـر شدم            تیر را در چله کرد و کودک ما را گرفت

کودکی هـای مرا طاقـت نـیـاورد آخـرش            پیـش چـشـمم داخل گـودال بابا را گرفت

روی خاک افتادی و تاریک شد بعد از تو دشت            از شب ما لذت خـورشید فردا را گرفت

پای نی با دیدنت خوش بودم اما برنتافت            نیزه را برداشت از من آن تماشا را گرفت

دیـد داری یـاد مـادر می کـنـی بـا دیـدنـم            از تو و از عمه زینب باز زهرا را گرفت

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بابا شکـست حرمت من، در طـفولـیت            از حـد گذشت غربت من، در طفولیت

پـیــریِ مـن بـرای هـمـه آشـکــار شـد            دیدی خـمـید قامت من در طـفـولـیـت؟


در شام، دخـترت به تمسخر گرفته شد            ای وای از خجالت من در طـفـولـیـت

دستان زجر بود بزرگ و عجیب نیست            تغـییر طرح صورت من در طفـولیت

گیسو که سوخت، شانه به دردی نمی خورد            شد شـانۀ تو حـسرت من در طـفـولیت

تو چوب خوردی و به لبم مشت می‌زدم            دارد دلـیـل، لـکـنت من در طـفـولـیـت

گـیرم که گوشواره خریدی، چه فـایده!            شد پـاره جـای زینت من، در طفولیت

این تکه معجری که هنوز است بر سرم            باشد گـواه عـصمـت من در طـفـولیت

کاخ یزید را به سرش می کنم خـراب            این است اوج قـدرت من در طفـولیت

: امتیاز
نقد و بررسی

کلمۀ ردیف در کلیۀ ابیات به جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا در روایات معتبر سن حضرت رقیه چهار سال ذکر شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بابا شکست حرمت من، در سه سالگی            از حد گذشت غربت من، در سه سالگی

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر بابا

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

سحرها تازیانه، خون دلْ شب خورده‌ام بابا           تشر از زجر و خولى موقع تب خورده‌ام بابا

لب تو خیزران خورد و لب من درد میگیرد           که من چوب وفادارى ازاین لب خورده‌ام بابا


مرتب شانه گیسویم نخورده هیچ عیبى نیست           ولى کعب نى و سیلى مرتب خورده‌ام بابا

غذاى سیر بعد ازتو نخورده عمه و من هم           همین یک لقمۀ نان را معذب خورده‌ام بابا

تو سنگ بى شمار از کوفه خوردى بر روى مرکب           منم اندازه تو پشت مرکب خورده‌ام بابا

نمی گردم جدا دیگر ز تو، حتی به جان دادن           قسم بر چادر خاکى زینب خورده‌ام بابا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینبسلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

تماشا کن که پس میگیرم امشب روسرى ها را           قسم بر چادر خاکى زینب خورده‌ام بابا

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عاشقت غیر از این دعـا نکند            از تو من را خـدا جـدا نـکـنـد

جـز شـمـا از هـمه جـفـا دیـدم            جـز شما هـیچ کس وفـا نکـنـد


دامـن تـو گـرفــتــه دسـتــم را            بـسـپـارش مــرا رهــا نـکـنــد

کـور می‌مـیـرد آنکه فکـر کند            مـجـلـست کـار کـیـمـیـا نـکـند

عـاشـق تو گـرسـنـه هم مـانـَد            وعـدۀ روضـه را قـضـا نکـند

به خـداونـد هـیـچ پـلـک تـری            حــق داغ تـــو را ادا نـکـــنــد

کـاش می‌شـد بـرات می‌مـردم            روضه و گـریـه اکـتـفـا نکـنـد

تا شدی نصف روز، کاش کسی            اینـچـنـیـن با "غـریب" تا نکند

کاش اگر آسـمـان زمین افـتـاد            چـکـمـه بر آن بـرو بـیـا نکـند

خواب دیـدم تو بی‌کـفـن بودی            من کـفـن داشـتـم؛ خـدا نـکـنـد

پـســر دخــتــر حــبـیـب خــدا            تو کجا و حـصیر کـهـنه کجا؟

: امتیاز

مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محسن عزیزی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آقا بیا که سـخـت پـریـشان شدیم ما            از کرده‌های خویش پشیمان شدیم ما

از نور روی ماه تو دوریم و اینچنین            بی‌نور روی ماه تو حیران شدیم ما


آقــا بـبـار بـر دل بـیـچـارۀ کـویــر            آقا بـبـار که مـثـل بـیـابـان شدیم ما

مثل کویر که خیره شده سمت آسمان            محـتـاج یک عـنایت باران شدیم ما

باران شدیم تا که محرّم رسید و باز            با روضۀ حـسین مسـلـمان شدیم ما

تا نـالـۀ بُـنـی رسـیـده به گـوشـمـان            با گریه های فـاطمه گریان شدیم ما

: امتیاز
نقد و بررسی

بیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

آقا بیا که سـخـت پـریـشان شدیم ما            از کرده‌ها خویش پشیمان شدیم ما

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای گریه بر تو مایۀ آرامـشم حسین            ناز تو را به جان ودلم می‌کشم حسین

با اشک روضه صبح من آغاز می‌شود            خیس است هرشب ازغم تو بالشم حسین


ای کاش مستجاب نگردد دعای من            غیر از زیارت است اگر خواهشم حسین

من ابربغض‌های فروخورده‌ام، که شد            نام تو بهـترین سبب بـارشم حـسین

در این محیط فتنه و جنجال‌ها فقـط            در زیر پرچـم تو در آسایشم حسین

اندازۀ لیاقت هرکس به دست توست            خاکم که بی‌تو لایق فرسایشم حسین

در اوج بی‌سـوادی‌ام اسـتاد می‌شوم            وقتی که می‌شود هـمۀ دانشم حسین

دل بسته‌ام به لطف تو در امتحان عشق            آمـادۀ ورود بـه هـر آتِـشـم حـسـیـن

: امتیاز

دوبیتی های شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

چه سازم من به حالِ زارم عمه            از آن سیلی ببین بـیـمارم عمه

بگـو با بچـه‌هـای شهـر طعـنه            كه من بابای خوبی دارم عمه


******************

رقـیـه عـالـمی بـاشـد گـدایـش            تمامِ عـمـرِ من گـردد فـدایـش

خدا قـسمت کنی روزی ببـیـنم            ضریح کوچک امّا با صفایش

******************

دلم بی‌تـاب می‌بـیـنم پـدر جان            تو را نایـاب می‌بـینم پدر جان

بـرای دیــدن قــدری نــوازش            تو را در خواب می‌بینم پدرجان

******************

امان از دختری که خسته باشد            و قلب کوچکش بشکسته باشد

امان از دخـتـری، کنج خرابه            سری بر دامنش بنـشسته باشد

******************

چرا خون، هر دو لبهای تو بسته؟            و خاکستر به موهایت نشسته؟

کجا بودی پدر که غرق خونی؟            بگو پیشانی‌ات را کی شکسته؟

******************

به قـربان سرت ای نـور دیـده            یـتـیـمی همچو من عـالـم ندیده

سر و خاکستر و لبهای خونی            بگـو بابا سرت را كی بـریده؟

******************

روزگاری که بی تو سر می‌شد            دشمنِ خـیره، خیـره تر می‌شد

هر کجا قصد ضربه بر من داشت            عـمـه‌ام زودتـر سـپــر می‌شـد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

بر طاق جنّان حك شده سیمای رقیه            خـورشـید اسـیـرِ رخِ زیـبای رقـیـه

مهـتاب كه شبهـا دل عـالـم بـربـاید            یـك نـور ز رخـسارِ دل آرای رقـیه


دل درحرمش سجده كنان حلقه به گوش است            چون منـتـظرِ بخـشـش فردای رقیه

گر هر دو جهان ابر شود اشك بریزد            یك قـطـره ز هـر آبـلـۀ پـای رقـیـه

هر کس نگـذارم به دلـم پای گذارد            زیرا كه حـریـم دلِ من جـای رقـیه

او راه رود اهلِ حـرم مستِ نظاره            اشـكِ پـدرش از قـد و بـالای رقـیـه

در عمر کمش آینۀ حضرت زهراست            این گونه شـباهـت غـم بـابـای رقـیه

با این كه غم كرب‌و‌بلا سخت گران است            سنگین‌تر از آن ناله و غم‌های رقیه

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

درعمر خود کمش آیینۀ حضرت زهرا            این گونه شـباهـت غـم بـابـای رقـیه

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوای گـریـه به حـالم طبـابتی دارد            دلم به روضۀ امشب چه عادتی دارد

حضور دل، دل مضطر، و اشک دریایی            يقين كه فاطمه بر من عـنايتی دارد


ز دست خسته پَرِ چادرش نمی‌افـتد            به سـن کـوتـه‌ش اما نجـابـتـی دارد

مصیبتی به بلـندای دیدن سر نیست            وداع غـنـچۀ پـرپـر حـكـايـتی دارد

تمام عقدۀ ما سن و سال اين بي‌بي‌ست            مگر كه سيلي بر او حلاوتی دارد؟

دو چشم تار و کبودی صورت ماهش            ز شـرح سيـلی مـادر اشارتی دارد

به ساق پای شکسته، قسم به قدّ خم            كجا سه ساله چنين قد و قامتی دارد؟

دلم به لرزه درآمد خرابه غوغا شد            يزيد از این همه غم خواب راحتي دارد؟

رقیه سر به بغل ناگهان زمین افتاد            میـان ذکـر پـدر هـم عـبـارتی دارد

تـمـام صبـر رقـیـه، مـرا بـبـر بـابـا            مگر که این دل تنگم چه طاقتی دارد؟

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل  مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ سن واقعی حضرت رقیه در کتب معتبر ۴ سال ذکر شده است.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مصیبتی به بلـندای دیدن سر نیست            وداع يـاس سه ساله حـكـايـتی دارد

به ساق پای شکسته، قسم به قدّ خم            كجا سه ساله چنين قد و قامتی دارد؟

تـمـام صبـر رقـیـه، مـرا بـبـر بـابـا            مگر که طفل سه ساله چه طاقتی دارد؟

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روزگاریست که با گریه هم آغوش شدم            در پـی آیـنـه‌ام؛ آیــنـه بـر دوش شـدم

هیچ کس از من آواره سراغی نگرفت            در خـرابـات غم انگار فـراموش شدم


به گمان همه از خستگی‌ام خوابم برد            غافل از آن که من از هجر تو بیهوش شدم

بین هر کوچه و هر طعنه‌ای و هر سیلی            هرکجا از تو خبر بود همه گوش شدم

آه فـریـاد رسـم شـد که طبـیـبـم بـرسد            تا زدم بوسه به لبهای تو خاموش شدم

: امتیاز